بگذار بی ادعا اقرار کنم که دلم برایت تنگ شده ،وقتی نیستی دلتنگی هایم را قاب می کنم لحظه لحظه غروبی را که نیز دلتنگ تو و چشمان بارانی ات می شوم، قاب می کنم تا وقتی آمدی نشانت دهم که شاید دیگر تنهایم نگذاری
خاکستر
من تمام بی کسی هایم را قامت بسته ام و در طولانی ترین سجده اندوه به اندازه همه نبود نهایت اشک می ریزم
و به بلندای یلدای فراقت با آهی از عمق قلب هزار پاره ام
کابوس رفتنت را خاکستر می کنم
تنهایی ام را باتو قسمت می کنم
سهم کمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من
عالمی نیست!