می خواهم بمیرم نه اینکه قلبم از کار بایستد و تنم سرد شود و با خاک یکسان شوم.
می خواهم بمیرم ، نه اینکه هیچ صدای بهم نرسه و هیچ خورشیدی بر من نتابد و از دیدن ماه و ستارگان محروم باشم.
می خوام به مرگی کاملا غیر عادی بمیرم ،مرگی شبیه بخار شدن اب،روئیدن دانه، غروب خورشید ، ابری شدن اسمون .
می خواهم نیست شوم، تا در دنیای دیگری ظاهر شوم، دنیائی که هنوز انرا ننامیده ام ، دنیائی که مزه آن را کاملا نچشیدم، دنیائی عالم خیال که در ان همه چیز شیر ین و زیباست، دنیای که مردم آن را دنیای عشق می نامند.